سر خط خبرها

آقای احمد کرمی ؛ دریغ که پس از گذشت قریب به یک سال، نه تنها نسیم امیدی نوزیده است ، بلکه بوی ناامیدی و رخوت، جان استان ایلام را فراگرفته است

درد ایلام، دردِ دیروز و امروز نیست؛ درد انباشت‌شده‌ی سالیانِ بی‌کفایتی‌هاست. اما تأسف‌بارتر آنکه در دوران شما، این زخم کهنه سر باز کرده و خون تازه‌ای از پیکر امید مردم جاری شده است. جاده‌های استان، قتلگاه مردم شده‌اند؛ هر پیچ آن، کمینی برای مرگ است ...

آقای احمد کرمی ؛ دریغ که پس از گذشت قریب به یک سال، نه تنها نسیم امیدی نوزیده است ، بلکه بوی ناامیدی و رخوت، جان استان را فراگرفته است

 

جناب آقای دکتر احمد کرمی، استاندار محترم ایلام

 

با درود و تأسف فراوان

جناب آقای دکتر کرمی، دوست دیرین من، گاه دوستی را چاره‌ای جز فریاد نیست. و امروز، قلم من ناگزیر از فریاد است. از روزی که مسند استانداری ایلام را در اختیار گرفتید، امید داشتم که با تدبیر و همت خویش غبار سالیان محرومیت را از چهره این دیار بزدایید و اما دریغ که پس از گذشت قریب به یک سال، نه تنها نسیم امید نوزیده، بلکه بوی ناامیدی و رخوت، جان استان را فراگرفته است.

 

نخستین دیدار

به یاد دارید در نخستین دیدارمان، گفتید «با تمام وجود برای مردم کار خواهم کرد»، و من نیز گفتم: تا زمانی که برای مردم کار کنید، با تمام قوا در کنار شما خواهم بود. و همان‌جا هشدار دادم که: «اگر روزی ببینم منافع مردم قربانی مصلحت یا ملاحظه‌ای شود، دوستی را قربانی حقیقت خواهم کرد، نه حقیقت را قربانی دوستی.»اکنون روزیست که وجدان قلمم اجازه‌ی خاموشی نمی‌دهد.

 

آقای استاندار

درد ایلام، دردِ دیروز و امروز نیست؛ درد انباشت‌شده‌ی سالیانِ بی‌کفایتی‌هاست. اما تأسف‌بارتر آنکه در دوران شما، این زخم کهنه سر باز کرده و خون تازه‌ای از پیکر امید مردم جاری شده است. جاده‌های استان، قتلگاه مردم شده‌اند؛ هر پیچ آن، کمینی برای مرگ است. خون جوانان این سرزمین بر آسفالت‌های بی‌تدبیر می‌غلتد و فریاد مادران داغدار در فضای استان طنین‌انداز است. رسانه‌ها، ائمه جمعه، دستگاه قضا، همه فریاد برآورده‌اند، اما شما خاموش مانده‌اید؛ خاموشی‌ای که از هزار فریاد سنگین‌تر است. آیا این فاجعه را نمی‌بینید؟ آیا وجدان مدیریتی‌تان در برابر این خون‌های به ناحق ریخته شده آرام می‌گیرد؟

 

مدیریت شهری

در حوزه مدیریت شهری، شهر ایلام به مرز انهدام رسیده است. چهره‌ی شهر پریشان است، ترافیکش رگ حیات مردم را می‌فشارد، انباشت زباله و بهداشت عمومی‌اش مایه‌ی خجلت است. این شهر، آیینه‌ی بی‌تدبیری است و شما در برابر این همه تباهی، تنها نظاره‌گر. در عرصه درمان، با تلاش شبانه‌روزی دانشگاه علوم پزشکی، ساختار درمانی استان در رنج است. بیمار دردمند، پیش از رسیدن به دارو و درمان، در راهروهای بی‌توجهی می‌میرد. صنایع آلاینده، همچون دمل چرکینی بر پیکر محیط زیست نشسته‌اند و از مسئولیت اجتماعی تنها نامی برده‌اند، نه فعلی.

 

و اما بدنه مدیریتی استان

هنوز پیکره‌ی دستگاه‌ها، آلوده به مدیران منجمد، بی‌خاصیت و بازمانده از دولت پیشین است؛ شما نیز گویا اسیر مصلحت‌اندیشی شده‌اید و به جای دگرگونی، به تماشای فروپاشی بسنده کرده‌اید. در مسئله سلامت عمومی نیز، تعطیلی تنها کشتارگاه صنعتی و بی‌توجهی به بهداشت گوشت مصرفی مردم، داغ ننگی است بر پیشانی مدیریت استان. از منطقه آزاد مهران گرفته تا انتقال دفتر نفت و گاز غرب، راه‌آهن، طرح گرمسیری و سدهای ناتمام جز غبار سخن، چیزی بر زمین نمانده است. پروژه‌های نیمه‌جان همچنان در اغما، و مردم همچنان در انتظار معجزه‌ای که نمی‌آید.

 

جناب آقای استاندار

شما فرزند این خاکید و از بومی، انتظار تعهدی افزون می‌رود؛ اما با نهایت تأسف باید گفت که عملکردتان از بسیاری از مدیران غیربومی و بی‌روح گذشته نیز منفعل‌تر بوده است. ایلام به مدیری نیاز دارد که بجنبد، بتازد، تصمیم بگیرد، نه مدیری که در هزارتوی احتیاط و محافظه‌کاری دفن شود. دوران وعده های بی عمل به پایان رسیده است. مردم از حرف و شعار سیرند؛ آنان عمل می‌خواهند، تغییر می‌خواهند، عدالت می‌خواهند. امروز تنها دغدغه‌شان زنده ماندن است؛ زنده ماندن در جاده‌های مرگ، در هوای آلوده، در شهری که نفس ندارد.

 

از جایگاه همراهی به نقد

و اکنون، به حرمت سال‌ها دوستی و به نام مسئولیت رسانه‌ای‌ام، این نامه را نه از سر گلایه، که به عنوان اتمام حجت می‌نگارم: اگر در کوتاه‌ترین زمان ممکن اراده‌ای برای تغییر بنیادین در مدیریت استان، در ساختار ادارات، در برنامه‌های عمرانی و در نگاه مدیریتی خویش بروز ندهید، این رسانه از جایگاه همراهی به نقد خواهد رفت. و در برابر منافع مردم، هیچ مصلحتی مانع فریاد ما نخواهد شد.

 

دوست عزیزم

زمان کوتاه است و فرصت اندک. تاریخ با هیچ مدیری شوخی ندارد. یا به خود آیید و در مقام عمل، اقتدار و تعهد را معنا کنید، یا آماده باشید تا در کارنامه‌ی وجدان عمومی، به عنوان استاندار خاموش بی عمل ثبت شوید.

 

بدانید و باور کنید:

اگر فردا در این جاده‌های مرگبار، انسانی جان دهد، اگر کودکی یتیم شود، یا پدر و مادری عزادار؛ اگر بیماری در بی‌درمانی بمیرد، من و شما هر دو در جرم و بی‌تفاوتی شریکیم؛ من اما با قلمم فریاد می‌زنم و دین خود را ادا می کنم و شما با سکوت و بی تفاوتیتان قضاوت خواهید شد.

 

با احترام

ایرج مقدم

مدیرمسئول رسانه هزارپیشه

نظرات ارسال نظر