سر خط خبرها

به نشانه ای از سپاس و تکریم به درگاه مردم فرهیخته استان ایلام

اکنون که پدر "نعمت اله احمدی" پس از نزدیک به هشت دهه سهمِ الهی از زندگی، حقیقت مرگ را در نقطه مقرر و قله کمال خویش نوشیده و به سرمنزل مقصود رسیده "و الینا ترجعون"(انبیاء/35) را درک کرده است، دست شکرگزاری به درگاه الهی بلند ...

 بسم الله الرحمن الرحیم

 به نشانه‌ای از سپاس و تکریم به درگاه مردم فرهیخته استان ایلام، کرمانشاه و هم استانی‌های عزیز ساکن در استان تهران/ بویژه شهروندان عزیز شهرستان ایوان

با سلام به درگاهتان که ساخته بر فرهنگی غنی از دین و تاریخی طولانی از تمدن است.

اجازه بفرمائید برای آغاز متن بر این قرارداد توافق کنیم که زندگی علاوه بر آنکه موهبتی الهی است، نوعی مأموریت نیز تلقی می‌شود که آغاز و پایان و طلوع و فرجامی دارد. با این نگاه از اندیشه، زندگی نوعی انجام است. انجامِ فلسفه‌ای است که در آن توحید در کالبدِ انسان جاری می‌شود و هر فردی حسب مأموریت حتمی، فراز و نشیبِ بسیار دارد. ما مسیر را طی می‌کنیم و در این فرآیند به  ابلاغ و بلوغ افزونتری دست می‌یابیم.

زندگی، راهِ تعالی و شدنِ افزونتر و کمال بیشتر ماست، تا چون خورشیدِ وجود به پایانه هستیِ اکنونی خویش رسید، انسان، در عالی‌ترین موقعیتِ امکانی به دریای غروب، اتصال یابد. بنابراین "مرگ" این پدیدۀ الهام‌بخش، به نوعی پایانِ مأموریت و تولد بالاترین نقطه کمال است، تا مرگ نوشیدنی‌ترین ماده حیات و هستومندیِ ناشی از آن باشد.

اکنون که پدر "نعمت اله احمدی" پس از نزدیک به هشت دهه سهمِ الهی از زندگی، حقیقت مرگ را در نقطه مقرر و قله کمال خویش نوشیده و به سرمنزل مقصود رسیده "و الینا ترجعون"(انبیاء/۳۵)  را درک کرده است، دست شکرگزاری به درگاه الهی بلند می‌کنیم و خداوند را برای پایان این دستور در کارنامۀ ایشان به شکلی که مقرر بود می‌ستائیم.

و اینک از شما مردم بزرگ و شایستۀ تعظیم در استان ایلام، کرمانشاه و همشهریان و دوستان عزیز ساکن در استان تهران، لرستان، خوزستان و ... که پدر را در مراسم پایانی این مأموریت "البته خاص" همراهی کردید و آنهم به شکوهمندی یک حضور کم نظیر، سپاسگزاریم. ما به پایانِ راه می‌رسیم اما به اتمام، نه؛ چون از متن "نفخت فیه من روحی"(حجر/۲۹) برخاسته‌ایم و روح خدا پایدار و باقی است.

دست شما یاوارن و هم‌باوران را می‌بوسیم و قدومتان را که در مراسم تشییع، خاکسپاری و بدرقۀ پدر که معلم خاندان ما بود و جز حضورِ اجتماعی و مردمداری سرمایه‌ای نیندوخت، بر چشم می‌گذاریم و خدا را شاکریم که از خیل شما هستیم.

و باز اجازه بفرمائید متن را با تفألی به حضرت حافظ که درود و رحمت خدا بر او باد به پایان رسانیم که از درگاهش مدد خواستیم تا بر سنگِ قبر پدر حک کنیم.

شدم فسانه به سرگشتگی و ابروی دوست

کشید در خم چوگان خویش چون گویم

گرم نه پیر مغان در بروی بگشاید

کدام در بزنم چاره از کجا جویم

سرتان بلند، سرنوشتتان نکو، عمرتان گرانسنگ و پربار و سایه حضرت پدر بر سر همه پایدار.

 

خانواده داغدار احمدی و سایربستگان

ایوان/ شهریور ۱۴۰۲

 

 

نظرات ارسال نظر