سر خط خبرها

دکتر رضا داوری اردکانی : دیر یا زود باید دیالوگی میان دو وجهه نظری مدرنیته و تعلقات دینی و سنتی در کشور شکل بگیرد

بخش هفتم / اروپا آسان اروپا نشده است. متأسفانه ما هرگز برنامه نداشته ایم و متصدیان امور و حتی دانشمندانمان به آینده چندان توجه نکرده اند ...

دکتر رضا داوری اردکانی / ایران و مسائل و مشکلاتش

بخش هفتم / اروپا آسان اروپا نشده است. متأسفانه ما هرگز برنامه نداشته ایم و متصدیان امور و حتی دانشمندانمان به آینده چندان توجه نکرده اند

هر قوم و مردمی راه توسعه و پیشرفت را باید با درک شرایط خاص خود بگشایند و با توان و دانش خود آن را هموار سازند

سرمقاله نشریه فرهنگستان علوم : چنانکه اشاره شد اجتماعات بشری همواره مشکل و درد و بیماری و جنگ و قحطی و انواع بلایای دیگر داشته اند اما این مشکل ها برایشان مسئله نبوده و مسئله نمی شده است زیرا آنها خود را مأمور و مسئول ساختن جهان و آینده آن نمی دانستند و مشکل آشفتگی اقتصادی اجتماعی و فرهنگی کشور نداشتند بلکه صرفاً در رفع مشکلاتی که در زندگی هرروزی برایشان پیش می آمد، تلاش می کردند. آنها نه مدعی قانونگذاری بودند نه فکر می‌کردند که می‌توانند فقر و بیماری و مرگ را از میان بردارند.

در عالم جدید و متجدد آدمی در یک عهد تاریخی به عهده گرفته است که نظام زندگی را با طرحی که درمی اندازد برای خود بسازد. با این عهد چشم اندازی فراروی او قرار گرفته است که با درد و همت و اضطراب و غوغای درون می توان به سوی آن رفت. اروپا آسان اروپا نشده است. کسی که فلسفه و هنر و ادب و سیاست و علم و تکنولوژیش را بشناسد درمی یابد که در این چهارصد سال در آنجا چه گذشته است. در این راه و مسیر همواره تعارض ها و مشکل های تازه پدید می آمده و برای رفعشان سعی می شده است. سعی و اندیشه چگونه از سر راه برداشتن مشکل، طرح مسئله است یا به طرح مسئله می رسد.

گفته شد که از جمله اولین مسائل تاریخی و اجتماعی فقر است. فقر همیشه بوده است اما در انقلاب فرانسه فقر مسئله می شود. از اوصاف ذاتی مسئله اجتماعی و تاریخی ملازم بودنش با اراده و عمل است. مسئله اجتماعی و تاریخی را با نظر صرف نمی توان حل کرد بلکه حل آن به اراده و کوشش نیاز دارد، یعنی وقتی می توان به مسئله رسید که صرف همت و کوشش برای رفع مشکل ها با فهم مناسب جمع شود. وقتی این شرایط فراهم باشد می توان برای آینده برنامه تدوین کرد.

در دوره اخیر تاریخ تجدد برنامه داشتن یک ضرورت شده است. متأسفانه ما هرگز برنامه نداشته ایم و متصدیان امور و حتی دانشمندانمان به آینده چندان توجه نکرده اند. یک وجه آن هم اینست که ما می خواهیم به جایی برسیم که هم اکنون کشورهای توسعه یافته به آنجا رسیده اند. یعنی آینده ما، اکنون و بخشی از گذشته جهان متجدد یا منزلی است که قطار تاریخ تجدد قبلاً به آنجا رسیده است. چیزی که شاید به آن کمتر فکر می کنیم اینست که غرب جدید با تفکر و همت در مسیر دشوار تاریخ خود به قدرتی که امروز در علم و تکنیک متمکن شده رسیده است.

تب و تاب و کشمکشی که در فلسفه و شعر و ادب دوران تجدد می بینیم، صورت ایده آلیزه درام تاریخ جدید و مظهر تلاش و سرسختی اراده برای ساختن جهانی است که در آن نظم و قانون بشری حکمفرماست. باید اندکی با این تاریخ آشنا شد یا به هر طریق راهی به فهم غالب و خرد راهگشا در تجدد پیدا کرد تا شاید بدون آزمودن درد تفکر و اراده آینده بین اروپای چهارصد سال اخیر، گامی در راه پیشرفت برداشت.

در آغاز عصر پیروی کشورها از غرب متجدد، گمان این بود که راه رفته غرب کارها را آسان کرده و با استفاده از تجربه تاریخ تجدد می توان راه توسعه را به سرعت پیمود. غافل از اینکه هر قوم و مردمی راه توسعه و پیشرفت را باید با درک شرایط خاص خود بگشایند و با توان و دانش خود آن را هموار سازند. پس باید شرایط راهگشایی و راهپیمایی را بشناسند و البته چشم اندازی هم پیش رویشان باشد که عزم و تصمیم رفتن به سوی آن داشته باشند.

ما در شرایط تاریخی یکصد سال اخیر هم نگاهی به مدرنیته داشته ایم و هم تعلقات دینی و سنتی و انتظار و امید گشایش عهد دینی را نگاه داشته ایم. در اروپا هم این دو نگاه بود. با این تفاوت که ما مرزها را حفظ کردیم و دیالوگی میان دو وجهه نظر روی نداد اما در اروپا جدال فکری و تاریخی در ارواح و جان ها درگرفت و شاید حتی بتوان گفت که تاریخ غربی در این و با این جدال فکری و عملی قوام یافت.

کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی

@Iranianstructures

 

 

نظرات ارسال نظر